خلاصه کتاب “فقر احمق میکند”

کتاب “فقر احمق میکند” نوشته مولاینیتن سندهیل و الدار شفیر است که توسط سید امیرحسین میرابوطالبی ترجمه شده است.
در این کتاب به بررسی جنبههای مختلف فقر پرداخته شده است. البته که این شرایط تنها به فقر مالی یا زمانی محدود نمیشود. فرد فقیر که در چرخهی کمیابی به دام افتاده تنها میتواند، روی مشکل بعدیِ پیشرو تمرکز کند و قدرت هیچگونه پیشبینی یا دورنگری را نخواهد داشت. این شرایط تا زمانی ادامه پیدا میکند که تصمیمی اشتباه این زنجیره را پاره کرده و او را در منجلاب مشکلاتش غرق کند. این کتاب در سه بخش و 380صفحه توسط انتشارات ترجمان علوم انسانی در سال 1398 منتشر گردیده است.
در این کتاب میخوانیم هر نوع کمیابی، میتواند ذهن ما را تسخیر کند و ما را به سمت تونلزنی، تصمیمات نادرست، دام کمیابی، چرخهی کمیابی، ژانگولربازی و نتایج فاجعهبار هدایت کند. نبود دوست و کمبود مواد مغذی همان کاری را با ذهن ما میکند که فقر مالی و کمبود زمان. نکتهی دیگر این است که این قالب ذهنی کمیابی را علاوه بر فرد میتوان به چارچوبهای اجتماعی و حوزههای کاری نیز نسبت داد. بسیاری از شرکتها با غفلت از اهمیت وجود «جای خالی» به مثابه ضربهگیر، سعی میکنند بیشترین استفاده را از پهنای باند شرکت ببرند غافل از اینکه در چنین شرایطی یک بحران میتواند آنها را به چرخهای وارد کند که برونرفت از آن بسیار پرهزینهتر از فراهمکردن آن جای خالی خواهد بود.
جنبه دیگه کمیابی، کمبود زمان برای افراد گرفتار است که همیشه از کارهاشون عقب میمانند، که به محض اتمام یک ضربالاجل باید به ضربالاجل بعدی برسند. علاوه بر اینها کمیابی در ارتباطات اجتماعی و تنهایی آدمها هم دیده میشود.
اما کمیابی با وجود این وجوه منفی، وجوه مثبتی نیز دارد و میتواند باعث شود که ما از منابع محدودمان موثرتر استفاده کنیم و در نتیجه بازدهیمان را افزایش دهیم.
در این میان شناخت بهتر ذهنیت کمیابی و ویژگیهای برجستهی آن، طرحی را پیش روی ما قرار میدهد که با نگاهکردن به آن و مقایسهاش با شرایط فردی، خانوادگی، کاری و اجتماعیمان میتوانیم نقاطی که درگیر این ذهنیت شده را شناسایی کنیم. این شناخت برونرفت از ذهنیت کمیابی و شکستن چرخهی آن در حوزههای فردی، خانوادگی، اجتماعی و کاری را سادهتر میکند. البته که برونرفت از چرخهی کمیابی در هر کدام از این حوزهها راه و روش خود را میطلبد که در کتاب به آنها پرداخته شده است.
مترجم در بخشی از توصیف این کتاب میگوید: برای شخص من مهمترین نوع کمیابی و اثرگذارترینش همان فقر مالی است و شاید یکی از دلایل انتخاب این کتاب برای ترجمه نیز همین نگاه متفاوتش به این مشکل اساسی بوده است. همیشه بعضیها بودهاند که دوست داشتهاند فکر کنند که فقرا به خاطر تصمیمات احمقانهشان فقیر شدهاند و یا استعداد و توانایی ذهنی کمترشان آنها را به سمت فقر هدایت کرده است. اما ذهنیت کمیابی به ما میآموزد که این معادله سوی دیگری هم دارد که اتفاقاً شواهد بسیاری برای اثباتش موجود است.
قبولکردن ذهنیت کمیابی باعث خواهد شد که فقر را به عنوان مسالهای بپذیریم که ذهن را تسخیر کرده و ذهن را در چرخهی تصمیمات نادرست گرفتار میسازد. چه بسیار افرادی که استعداد ذاتیشان میتوانست از آنها نقاشان، موسیقیدانان، ریاضیدانان، پزشکان و اقتصاددانانی منحصربه فردی بسازد، اما قالب ذهنی فقر باعث شد تمام پهنای باند ذهنشان درگیر کمبودی که زندگیشان را فرا گرفته است؛ باشد. با توجه به موارد گفته شده، مهمترین نکته همینجا پنهان است. شناخت ذهنیت کمیابی و کمک به افراد برای برونرفت از آن میتواند آن افراد و جامعه را به سمت استفادهی حداکثری از ظرفیتهایشان پیش ببرد.
بهگفتهی نویسندگان کتاب فقر احمق میکند، هدایت افراد به سمت انتخابهای بهتر گاهی میتواند به سادگیِ تغییر جملهبندی باشد و گاهی نیز نیازمند روشهای پیچیدهتر و مستقیمتری است. مولاینیتن و شفیر نمونههای متعددی از چگونگی اجرا و موفقیت این روش در زمینههای مختلف را، در کتاب آوردهاند.
با انتشار گزارش توسعه جهانی بانک جهانی، بهترین نشانهی رشد توجه و آگاهی به ارزش این دیدگاههای رفتاری مشخص شد. در این گزارش برای اولین بار کل متن به رویکردهای رفتاری مربوط به سیاستگزاریها پرداخته است. براساس گفتهی یکی از نویسندگان این گزارش، فصل مربوط به فقر تأثیر زیادی از کار مولاینیتن و شفیر بر روی کمیابی گرفته است.
اگرچه دانشمندان علوم اجتماعی از مسائل اقتصادی مرتبط با فقر بهخوبی مطلعاند؛ ولی دربارهی آثار روانی که در هر گروه از افراد ایجاد میکند، اطلاعات چندانی ندارند. آنطور که مولاینیتن میگوید، اهمیت این دانش اجتماعی به اندازهی دانش تکنولوژیکی است که سیاستگزاران برای حل مشکلات به آن تکیه میکنند. دانشمندان منابع گستردهای را صَرف توسعهی داروها، فناوریهای تصفیهی آب، ابزار مالی و خدمات اجتماعی میکنند که برای کمک به افراد نیازمند طراحی شدهاند؛ اما واداشتن افراد به استفاده از این فناوریها نیازمند فهم ذهن و روان آنهایی است که از این ابزارها استفاده میکنند.
البته این کتاب درباره کمیابی در وسعت اداره یک کشور به ما چیزی نمیگوید اما اگر نتایج حاصله از این نظرات را به سطح مدیریت کلان بسط دهیم، شاید دید جدیدی به مشکلات در حوزهی مدیریت کشورها پیدا کرد.
در حقیقت این کتاب از ما دعوت میکند؛ تا به فقر و اشکال دیگه کمیابی، به طور دیگری نگاه کنیم، و عدم مدیریت صحیح، اشتباهات مکرر و ناکارآمدی را فقط مشکل شخصیتی و فردی ندانسته و قسمتی هم برای تاثیر کمیابی در وقوع این مشکلات خالی در نظر بگیریم، و این موارد به ما کمک میکند تا به شناختی بهتر و کامل تر در برابر شرایط برسیم و همچنان راهی را نشان میهد که از تکرار اشتباهاتمان بپرهیزیم.
این مقاله برای شما چقدر کاربردی بوده ؟
بر روی ستاره ها کلیک کنید و امتیاز دهید
متوسط امتیاز 5 / 5. تعداد امتیار ها 2
اولین نفری باشید که امتیاز می دهد
دیدگاهتان را بنویسید